این روزها بیشترین سؤالی که در همه جا از یکدیگر میپرسیم و روزی نیست که در کلاس آموزشی، جمعی دوستانه یا جلسهی کاری بحث آن پیش نیاید، آن است که سود اقتصادی خرید فلان چیز چطور است؟ آیا دلار و طلا با نرخهای نجومی فعلی باز هم بالاتر میرود؟ و از همهی سؤالها بیشتر؛ سرمایهگذاری در بورس و سود اقتصادی آن چطور است؟
به همین لحاظ تصمیم گرفتم تا با زبانی روان و ساده روند اقتصادی موجود و اتفاق حاصل شده در بورس را از منظر شخصیام توضیح دهم با این توضیح که تخصص اصلی بنده علم اقتصاد نیست و قطعاً آمار و پیشبینیهای این بحث با آمار و تحلیلهای دولتی و تلویزیونی تفاوت و تناقض دارد که البته امری طبیعی است. سیاستمداران مکلف به اجرای سیاست و ادارهی کشوراند و از این نظر مصاحبه میکنند و نظر میدهند لذا نباید در اظهار نظرهای ایشان به دنبال حقایق اقتصادی بود.
بنده از نظر شخصی خودم و با نگرش فروش و بازاریابی به این مطلب نگریستهام و بدیهی ست که همانند هر اظهار نظر اجتماعی-اقتصادی دیگری مخالفان و موافقان خود را داشته باشد.
اولین مطلبی که در سیر تحولات اقتصادی امروز جامعه ایران باید به آن نگاه کرد و البته از اهمیت خاصی نیز برخوردار است، مبحث حجم نقدینگی موجود در کشور است. حجم نقدینگی به زبان ساده همان اسکناس، مسکوکات و سپردههای بانکیست که ما در حسابها و در گاوصندوقهایمان و در حجم کلانتر در مؤسسات و بانکها و … انباشته و تلنبار کردهایم. عوامل متعددی در حجم نقدینگی مؤثر است که توضیح و تفسیر آن موضوع بحث فعلی نیست، آنچه که حائز اهمیت فراوان و کلید واژهی مبحث فعلیست روند صعودی حجم نقدینگی در کشور بنا به اعلام بانک مرکزی است. کل حجم نقدینگی کشور در حال حاضر چیزی حدود 2300 هزار میلیارد تومان است که در کمال شگفتی از سال 1357 تا سال 1384 تنها 4 درصد و در دولت احمدینژاد از سال 1384 تا سال 1392، 22 درصد و در دولت روحانی از سال 1392تا کنون 74 درصد آن خلق شده است!!! رشد حجم نقدینگی در ایران آنچنان فاجعهبار است که تنها با کشورهایی همچون کنگو، گابن و آنگولا قابل مقایسه است. در تئوری اقتصاد الزاماً رشد حجم نقدینگی امری بد نیست و اگر این پول و نقدینگی به سرمایهگذاری و تولید منجر شود امری نیکو و خوب است ولی این مطلب در ایران فقط در تئوری و روی کاغذ است. حجم نقدینگی به تجربهی 40 سالهی اخیر در ایران با هیجان کسب سود بیشتر و بیشتر؛ در طلا، مسکن، سپردهی بانکی و ارز سرمایهگذاری میشود. پر واضح است که این جریان و هیجان به سود بیشتر با رشد حجم نقدینگی رابطهی مستقیم دارد، بدین معنا که در دولت روحانی این هیجان به سرمایهگذاری بیشتر بهمنظور سودآوری بیشتر، حدود 4 برابر دولت احمدینژاد و حدود ۲۰ برابر دولت هاشمی رفسنجانی شده است.
حال اگر این یک روی سکه باشد روی دیگر آن شرایط اقتصادی و سیاسی ایران است؛ تحریمها و عدم پشتوانههای اقتصادی صحیح. اگر رشد حجم نقدینگی به پشتوانهی صادرات، سرمایهگذاری خارجی، توریسم و واردات ارز و طلا و … باشد مسئله چندان فاجعه نیست، اما وقتی بهازای این نقدینگی پشتوانهای وجود ندارد و رشد حجم نقدینگی حاصل چاپ هزاران هزار میلیارد تومان پول در زیرزمینهای بانک مرکزی باشد مساوی و معادل بدون چون و چرای تورم افسار گسیخته است. خلاصه آنکه هر روز در مملکت و در دستگاههای چاپ اسکناس، پول چاپ میشود تا حقوق کارمندان دولت داده شود، تا سود سپردههای بانکی پرداخت شود، تا وام داده شود، تا یارانه نقدی واریز شود و … از طرفی هم تورم روز به روز بیشتر میشود ماحصل آنکه این پولها باید سر از جایی دربیاورد تا به ارزش پایدار تبدیل شود. مردم همواره سعی دارند برای آنکه ارزش داراییهای خود را حفظ کنند آن را به ارزشهای پایدار و با ثبات تبدیل کنند؛ ارزشهای پایداری همچون طلا، سکه و ارزهای با ثبات همچون دلار و یورو و درهم، زمین و آپارتمان. این رشد نقدینگی افسار گسیخته و بدون پشتوانه و مطالبهی مردم برای تبدیل آن به ارزشهای پایدار و محدودیت ارزشهای پایدار در ایران به لحاظ شرایط اقتصاد سیاسی، دائماً بهای ارزشهای پایدار را در برابر پول ملی بالاتر میبرد. هر روز طلا، دلار و مسکن افزایش قیمت خواهد داشت و بیشک با مریضی لاعلاج اقتصاد ایران هیچ پایان و انتهایی برای این مسئله وجود نخواهد داشت و هیچ توقف و خط قرمزی برای این مسئله نیست که نیست. هیچ سیاستی در کشور این روند را متوقف نمیکند و این جریان با اقتصاد ایران همراه و همزاد است. گرچه ممکن است مدتی با ایجاد فشارهای روانی این جریان در ارزشی خاص همچون طلا یا ارز سرعت کمتری بگیرد یا ثابت شود ولی فقط اندکی زمان میبرد تا دوباره به روند عادی قبل بازگردد. بنابراین اگر شما ارزش پایداری را همچون طلا یا ارز و یا مسکن در برابر پولهایتان خریداری کردید و مدتی ارزش آن در برابر پولی که دارید بالاتر نرفت به هیچ وجه فکر نکنید ضرر کردهاید؛ در آیندهای نه چندان دور تلافی نو و کهنه با هم در میآید!!! اما در دولت روحانی باز هم مسئله به اینجا ختم نمیشود اینقدر حجم نقدینگی بالاست که طلا و دلار هر آنچه هم که قیمت بالاتری پیدا کنند باز هم جوابگوی جذب این نقدینگی نیستند. تولید و مسکنسازی و کسب و کار هم که معلومالحال هستند؛ در این وضعیت، مردم سودهای چند ده رقمی در روز و ماه میخواهند تا از قافله کاهش ارزش پولهایشان عقب نیفتند، این بود که راه حل را دولت روحانی در روی آوردن به ایجاد ارزشهای صوری پیدا کرد. تا قبل از این، پول، خرج خرید ارزشهای پایدار و ذاتی همانند طلا و دلار میشد. طلا و دلار ذاتاً در همه جای دنیا دارای ارزش اقتصادی بودند منتها وقتی این حجم از نقدینگی سرازیر به بازار شد و افزایش نقدینگی در تمام اقشار جامعه بسط پیدا کرد دیگر کشش بازار دلار و طلا جوابگو نبود. حرص و هوس سودآوری و هیجان وصفناپذیر در کسب سودهای روزانه در عامه مردم به مرز جنون اقتصادی رسیده و خرید طلا و دلار درمانگر نبوده، به خصوص که دولت در تأمین این ارزشهای پایدار به شدت با محدودیت مواجه شده و لذا مجبور به وضع قوانین سختگیرانه و ایجاد دست اندازهایی در خرید و فروش طلا و دلار و مسکن شده و خواهد شد. پس در این شرایط حجم نقدینگی به جهتهای مختلفی سرازیر میشد که گاهی این سرازیر شدن برخلاف میل دولت به سمت مسائلیست که حواشی بسیار ایجاد میکند، همانند هجوم به بازار خودرو که باعث افزایش چند صد درصدی قیمت خودرو میشود؛ این امور، هم برای دولت بار اجتماعی و سیاسی فراوان ایجاد میکند و هم از آنجا که جذب پول مردم با یک قرارداد مشخص و تعیین سود و زیان و تأخیر و…. برای تحویل یک ارزش نسبتا پایدار به نام خودرو است، بسیار محدودیت جذب سرمایه دارد اگرچه هر آنچه هم که کششی در این زمینه بود به کار گرفته شد تا نقدینگی را جذب کند مثلاً خودروهایی برای تحویل یک یا دو سال بعد بدون سود سرمایه فروخته شد ولی امان از این حجم نقدینگی سر به فلک کشیده که با این راهکارها هم قابل کنترل نبوده و نیست. پس نیاز به یک نوشدارو بود که هم بتواند هزاران هزار میلیارد تومان از نقدینگی را جذب کند و هم تعهدی در تأمین یک ارزش پایدار برای دولت ایجاد نکند و هم موجب فشار اقتصادی در تولید و واردات نگردد. پس حل این صورت مسئلهی عملاً لاینحل بالاخره به دست مردان اقتصاد دولت روحانی ممکن شد و بیشک اگر بخواهیم اسکار عملکرد اقتصادی را برای جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی و تورم های چند صد درصدی به دولت روحانی بدهیم قطعاً برای حل این صورت مسئله است. جواب این صورت مسئله یک کلمه بود: بورس! بورس در همه جای دنیا تعریف واحدی دارد، بورس آیینهی اقتصادی عملکرد شرکتها در سود و زیان و صورتهای مالی و ترفندهای بازاریابی و فروش است. عملکرد بورس امری شفاف و تابع قوانین مشخص و کاملاً قابل راستی آزمایی است. بورس در تمام کشورها جلوه تمام نمای عملکرد مجموعههای تولیدی و خدماتی آن کشور است. تمام اعداد و ارقامها توسط مجموعهها با وسواس و دقت استخراج و اعلام میشود و سازمان نظارت بر بورس مو از ماست آنها بهطور مستقل میکشد تا راستی آزمایی شود و پول مردم و سرمایهگذاران محفوظ و بهازای ارزشی پایدار باشد. هر بالا رفتنی پشتوانه اقتصادی کاملاً قابل توجیه و هر نزول و سقوطی دلیلی واضح و آشکار دارد. برای مثال سهام شرکت اپل با معرفی آیپد رشد قابل توجهی میکند و سود فراوانی را به جیب سهامداران میآورد چون اپل تعداد فراوانی آیپد در دنیا میفروشد و سود کمپانی بالا میرود، حساب دو دو تا چهارتا است. چند وقت پیش وقتی یک شرکت داروسازی در آمریکا اعلام تست واکسن کرونا کرد سهام آن در بورس رشد قابل توجهی داشت چون محتمل است با ارائه واکسن کرونا سود قابل توجهی نصیب آن کمپانی گردد. حال اگر این امر محقق نشود قطعاً و حتماً سهام آن داروسازی دچار نزول میشود.
بورس در همه جای دنیا یک علم است، کتاب دارد، تدریس میشود، مبحثی کاملاً چارچوب مدار و تعریف شده است. بورس در همه جای دنیا نماد تمام قد وضعیت اقتصادی شریانهای پولساز آن کشور است. بورس در همه جای دنیا تابع قوانین واحد و تعریف شده است. وقتی کرونا در جهان فراگیر میشود تمام بورسهای دنیا نزول میکند چون حساب عقلی این است که کسب و کارها در دوران کرونا کساد میشوند و فروششان پایین میآید و سود کمتری میکنند و طبیعی و منطقیست که سرمایهگذاری روی سهام شرکتهای بورس، سودآوری کمتری دارد پس ارزش این سهام پایین میآید.
بورس در ایران تا سال 98-97، تعبیر و تفسیری تقریباً همین گونه داشت، امری عوامزده نبود و علمی محسوب میشد. آمار نشان میدهد کل کدهای بورس صادر شده تا سال 1390، زیر 4 میلیون بوده است. نوسانات بورس منطقی و شیبها ملایم و دستگاههای نظارتی فعال بودند تا اینکه بورس تبدیل شد به داروی درمان مرض نقدینگی در ایران؛ در حالی که تعداد کدهای بورسی جدید در سال 97 به عدد 900 هزار رسیده بود در سال 98 به ۱۱ میلیون و 665 هزار کد رسیده است یعنی رشد 1300 درصدی!!! تنها تشابه این بورس با بورس کشورهای دیگر و بورس در دنیا در کلمهی “بورس” است. بورس کلاً به عنوان یک ابزار در دست دولت برای درمان حجم نقدینگی به کار گرفته شد و تمام کارکردها و تعریفات علمی خود را از دست داد. دولت داروی جذب نقدینگیهای بی امان را کشف کرده است؛ بورس نه نیاز به پشتوانهی واردات طلا دارد نه موجودی دلار در بانک مرکزی و نه ساخت خودرو و نه هیچ چیز دیگر.
بورس یک قماربازی اقتصادی فعال است. امروز صبح شما یک برگ کاغذ را به فلان تعداد سهم، از فلان هلدینگ میخرید، به فلان قیمت؛ نه میدانید این هلدینگ چهکاره است نه میدانید سود ده بوده یا زیانده، نه میدانید صورتهای مالی آن چطور است و نه حتی تلفظ اسم آن هلدینگ را میدانید ولی پولتان را میدهید و سهم آن را میخرید، چرا؟ برای آنکه میدانید هفتهی بعد یا دو هفته بعد یا سه هفته بعد همان برگه کاغذ را با سود 20 درصد یا 30 درصد یا 40 درصدی میفروشید به نفر بعد و این داستان ادامه و ادامه و ادامه دارد. اصلاً خبری از ارزش پایدار نیست. یک برگه کاغذ 20 میلیون، ۵۰ میلیون یا صد میلیون خرید و فروش میشود.
نگاهی کارشناسی و دقیق به وضعیت شرکتهای موجود در بورس عمق فاجعه را نشان میدهد؛ شرکتهایی تقریباً بلا استثناء ضرر ده و ورشکسته که روز به روز سهام آنها بالاتر میرود!!! با اندکی تحقیق و تفحص میتوانید وضعیت مالی این شرکتها را استخراج کنید؛ برای مثال سهام شرکت پلیاکریل اصفهان با عددی حدود 750 تومان در هر سهم در حال معامله است و روز به روز هم افزایش مییابد این در حالی است که این شرکت سالهاست با فوت صاحب خارجی آن به دست هیئت اجرایی دولتی اداره میشود، بدهیهای فاجعهبار این شرکت برای پرداخت حقوق و دستمزد پرسنل، تعدیل پرسنل، بالا کشیدن پول مشتریان امیدوار به تحویل محصول، این شرکت را مصداق کامل تشبیه لنگ در هوا، کرده است! نه صاحبی دارد نه موکلی نه پولی نه وارداتی و نه هیچ ملاک و معیار اقتصادی؛ در حال حاضر حداقل بدهی انباشت این شرکت یعنی بدهیهای قطعی سالهای گذشته آن به ازای هر سهم آن عددی بیش از 1400 تومان است!!! یعنی هر کسی یک سهام پلیاکریل را رایگان به نامش تحویل بگیرد، قانوناً 1400 تومان بدهکار شده است. این در حالیست که مردم برای تحویل هر سهم آن 750 تومان هم پول میپردازند این یعنی شما با خرید هر سهم پلیاکریل حدود 2200 تومان از اموال و داراییهای خود را واگذار کردهاید، از دست دادهاید! و یا شرکت تبرک که ارزش سهاماش طی 6 ماه گذشته حدود 6 برابر رشد کرده (600 درصد)!! و قیمت سهام آن از حدود 400 تومان در سال قبل، به حدود 2500 تومان در امسال رسیده است این در حالی است که بدهی این شرکت در سال قبل طبق آخرین صورتهای مالی قانونی آن، 1140 درصد رشد داشته است! فروش خالص محصولاتش افت کرده و هزینههایش باعث رشد 11 برابری بدهیهای آن شده است؛ از این دست شرکتها کم در بورس فعالیت ندارد و تقریباً همگی احوالی مشابه به هم دارند. حال سؤال اینجاست که چگونه یک فرد حاضر است برای خرید بدهی یک شرکت پول بپردازد و سهام شرکتی که بیش از کل ارزشش، مقروض و بدهکار است چه بهایی دارد؟؟ جواب این سؤال در همان مقدمهی بحث آمده است؛ اصلاً بورسی وجود ندارد! این داستان قمار دولت برای جذب سرمایههای مردم است شما اصلاً کاری ندارید که این برگه سهام ارزشی دارد یا ندارد مهم این است که در این قمار شما این برگه را فلان تومان میخرید و چند روز بعد از شما فلان تومان بعلاوه سود قابل توجهی میخرند. از طرفی هم در این قمار دولت هیچ مسئولیتی ندارد؛ یعنی اگر به فرض هم این برگهی سهام ارزشش کم شد یا ارزش صوریاش را از دست داد یقهی چه کسی را میخواهید بگیرید؟ به کجا شکایت ببرید؟ خودتان با سلامت عقل این برگه را به این قیمت خریدهاید، مسئولیت آن با خودتان است.
و اما لازم است این بحث را با پاسخ به دو سؤال اساسی به پایان برسانم اول آنکه این رشد و این سودآوری تا چه زمانی ادامه پیدا میکند و آیا ممکن است به جای این روند صعودی و سودآوری یک روز داستان برعکس شود و سهامی که 600 درصد رشد کرده، همانقدر سقوط کند؟ و سؤال دوم آنکه آیا با چنین وضعیتی سرمایهگذاری در بورس کار عاقلانهای است یا خیر؟
در جواب سؤال اول باید گفت برآیند وضعیت اقتصادی ایران تولید نقدینگی در کنار عدم تولید ارزش و بهاست، تولید سودآوری انجام نمیشود، صادراتی صورت نمیگیرد و تمام تجارت ایران تحریم است پس فعلاً آش همین آش و کاسه همین کاسه است در اینکه این روند روزی سر از ورشکستگی قطعی در میآورد، هیچ شکی نیست اما آن روز حتما نزدیک نخواهد بود؛ اینکه بالاخره روزی فردی پیدا نمیشود که سهام یک شرکت را که هیچ ارزش بادوام و ذاتی ندارد بخرد حتماً میرسد ولی اینقدر تولید نقدینگی زیاد است که این روز سر از هفته و ماه و سال باز نمیکند و این سقوط اقتصادی به قهقرا ادامهدار است. تازه از لحاظ سیاسی کدام دولتی در ایران پاسخگوی دولت قبل است؟؟ هر دولتی تمام کاسه کوزهها را سر دولت قبل میشکند، دولت آقای روحانی یکسال دیگر بر سر کار است و مطمئن است با سود کاذب و قمار بورسی میتواند تا حدی جریان نقدینگی را کنترل کند تا دلار سر از 50 هزار تومان یا 100 هزار تومان در نیاورد و دچار فروپاشی اقتصادی نشود اینکه دولت بعد با این غدهی در حال انفجار بورس که در آن زمان سرمایهی بیش از 50 میلیون ایرانی را جذب کرده است چه میخواهد بکند به خودش ربط دارد !!! و اگر نتواند راه حلی پیدا کند بیلیاقتی خود آن دولت است!
و در جواب سوال دوم که ما چه باید بکنیم باید گفت به لحاظ عقلانی چنین سرمایه گذاریهایی قطعاً دیوانگی ست و روزی به از دست دادن سرمایه منجر خواهد شد ولی اگر مسئله را با مقتضیات امروز ایران بسنجید قماربازی اقتصادی امری اشتباه به نظر نمیرسد. شما روز به روز چه بخواهید و چه نخواهید ارزش پولهایتان کمتر میشود و برای آنکه ارزش آن را حفظ کنید؛ مجبورید سرمایهگذاری کنید و بورس جدای از آنکه چه منجلاب فاجعهآمیزی است این ارزش را علیالظاهر حفظ میکند.
البته توصیهی شخصی بنده همان خرید ارزشهای بادوام همچون طلا و دلار است که هر زمانی ممکن است دچار کاهش ارزش پولی شود ولی همچون سهام هیچگاه سرمایه شما را صفر و شما را بدهکار نمیکند!!! ولی باز دولت چنان سود بازار بورس را بالاتر از رشد ارزش دلار و طلا در نظر خواهد گرفت که شما با علم به کاغذ پاره بودن سهام بورس نتوانید دل از سود بالای آن ببُرید و مشتری آن شوید. در پایان باید گفت اگر چه اقتصاد ایران با بیماری فعلی حالاحالاها با هیچ تکان و هیچ توافق سیاسی درمانپذیر نیست منتهی هیچگاه در بازار سرمایهگذاری بورسی یا دلار و طلا روی اصل و کل دارایی خود همچون خودرو زیر پا و یا مسکن مسکونی خودتان ریسک نکنید؛ سعی کنید با همان نقدینگی مازادتان این درآمدزایی را ایجاد کنید که اگر یک روز دچار افت و نزول و از بین رفتن شد، اصل زندگیتان و آرامشتان از دست نرود.



