گروه سوم کارجویان خانم: وامانده ها!
بعد از مدتی با هجوم گروه دوم کارجویان خانم و از آنجا که به کار مجموعههای زیر ربط بنده نمیآمدند، در تمامی سفارشهای به کاریابیها و آگهیها و در تلفنهای پذیرش جهت مصاحبه، سفارش کردیم که نیروهای گروه دوم را معرفی نکنند.
این بود که با هجوم گروه سوم از کارجویان خانم مواجه شدیم.
اکثرا افراد متاهل، مذهبی، معمولا با یکی دو بچه؛ متولد دهههای 40 و 50 و گاهی 60 بودند. تا حالا به فکر کار نبودهاند و زن زندگی مشترک بودهاند. حال با از آب و گل درآمدن بچهها و خرج زندگی به فکر کار افتادهاند. اندکی نیز دختران دهه 60 مجرد با پدران سنتی که با بالا رفتن سن و سال برای ازدواج و جهت ایجاد روحیه جدید، تصمیم به کارگرفتهاند. این کارجویان خانم، نه کار اولویتی دارد برایشان و نه تخصص مناسب دارند.
اکثراین کارجویان خانم نگران جو کار و آدمهای محیط کارند و ساعت کار کم. حاشیه دارند اما نه از نوع گروه اول. حاشیههایشان بیشتر به گپ و حرافی در محیط کار مربوط میشود، از تعریفهای چشم سفیدیهای خواهر شوهر و مادر شوهر تا آزار و اذیتهای همسایه بغلی.!
این گروه از کارجویان خانم در چارچوبهای سنجش و معیارهای استخدامی اصلا واقع نمیشوند. برایشان کار، بیشتر جنبهی حضور جسمانی دارد تا داشتن مهارت و تخصص و ارتباط روحی و روانی با کار. کلا از این کارجویان خانم خیلی چیزها گذشته منتهی برای اثبات به خودشان و دیگران و با خواندن یک کتاب انگیزشی یا یک برنامه تلویزیونی تصمیم به کشف توانمندیهایشان گرفتهاند.
خاطرم نمیرود کارجوی خانمی که با همسر سبیل دررفته ای برای مصاحبه آمده بود و وقتی از دفتر منشی میخواست وارد اتاق مصاحبه بشود شوهرش نگذاشت تنها بیاید.! میگفت باید بدانم با زنم چه میگویند.!
یا کارجوی خانمی که در 48 سالگی آمده بود مصاحبه و میخواست در صورت استخدام با شرایط مالی خیلی خوب، برود مهارتهای اداری را فرا بگیرد.! یا کارجوی خانمی را که به علت تخصص بالای نرمافزاریاش استخدام هم شده بود، ولی اینقدر حرف از کشف ویژگی همجنسگرایانه دختر دبیرستانیاش میگفت و اینکه با دختری میخواهد ازدواج کند و الان با هم در رابطه هستند و . . . که همه به تنگ آمده بودند تا اینکه از آنجا اخراج شد.
مانتوهای کثیف و لکدار و مقنعههای شوره زده همراه با بوی عرق تن در تابستان از چند قدمی اغلب این کارجوها به وضوح حس میشود.
این کارجویان خانم اغلب محیط کار را با محیط بازپروری از روند زندگی قبلی اشتباه گرفتهاند. آنها شرط گرفتن حقوق را حضور جسمانی میدانند تا سایر قابلیتها.!
گروه چهارم کارجویان خانم: متوهمان!
حجم قابل توجهی از مراجعات کارجویان خانم به لحاظ تغییر شغل است. در حال حاضر مشغول به کاری هستند و درآمدی دارند منتهی به دنبال رشد و ترقی و کسب حداقل حقوق اداره کار هستند.
این حرف که انسانها بتوانند رشد کنند و به درجات عالیتر برسند قطعا و حتما امری لازم و حق طبیعی آنهاست. منتهی نکتهای که در اغلب این گروه مراجعهکنندگان به فراموشی سپرده شده پرسیدن این سوال از خودشان است که چرا باید حقوق بالاتر بگیرند؟؟
با وجود شرایط بد اقتصادی و ناچیز بودن حقوق حداقل اداره کار، برای بسیاری از کارفرماها همین حدود 30 میلیون تومان هزینه ی سالانه برای استخدام یک نیروی انسانی هم بار مالی قابل توجهی تلقی میشود و بایستی بهازای آن درآمد مناسبی کسب کنند.
صرف حضور 8 ساعته و صرف حضور جسمانی یک فرد، ارزشی به ارزشها و امتیازات و داراییهای انسانی یک شرکت افزوده نمیشود. طبیعیست که “بهشت را به بها میدهند نه به بهانه.!”
حقوق 300 تا 500 هزار تومانی بسیاری از کارجویان خانم اگرچه شاید فقط کفاف هزینههای رفت و آمد ایشان را بدهد ولی از طرفی هم باید پرسید کارفرما پول را به ازای چه چیزی باید بدهد؟؟
آن وقت است که وقتی این سؤال در ذهن کارجوی خانم پاسخ درستی ندارد حضور خانمها در محیطهای کاری تبدیل به حضور جنسی میشود و آنوقت زمین و زمان و کارفرما همه در معرض اتهام نگاه جنسیتی قرار میگیرند به خانمها.
موارد بسیاری را از این دسته به خاطر دارم:
خانمی که کارآموز یک آژانس گردشگری بود و 400 هزار تومان حقوق میگرفت. او کارش جواب دادن به تلفنها بود، صدای ملیحی داشت و با کرشمه صحبت میکرد ولی در پاسخ به داشتن هر مهارتی جواب میداد نه.! از طرفی هم آمده بود جایی کار کند که حقوق اداره کار بگیرد.
یا خانمی که در یک آتلیه عکاسی کار نیمهوقت میکرد فقط روتوش عکس در فتوشاپ بلد بود و دنبال حقوق اداره کار میگشت.
یا کارجوی خانمی که میگفت پس از فراغت از تحصیل سه ماه است در شرکتی کمک حسابدار است و بابت ساعت 8 صبح تا 2 بعدظهر با مدرک فوق دیپلم حسابداری 3 میلیون تومان حقوق میگیرد و دنبال جایی با حقوق بالاتر بود.!!!!
در همه جای دنیا به هر کسی با هر مدرکی به میزان کارآیی و درآمدزایی آن فرد حقوق میدهند.
صرف داشتن یک لیسانس یا یک کارشناسی ارشد به کسی حقوق نمیدهند. سطح حقوق و دستمزد را توانمندی افراد تعیین میکند نه جنسیت، نه رنگ پوست، نه رنگ چشم، نه مدرک تحصیلی و نه کلاس خانوادگی.
اگر این توهم را که بابت حضور من و معاشرت با من حداقل یک حقوق اداره کار را به من پرداخت کنند وجود نداشت، جویای کار می دانست و می پذیرفت که در شرایط رقابتی اگر حقوق بالاتر میخواهد باید و باید به سطح توانمندی هایش بیفزاید. درنتیجه بسیاری از مراجعات جهت یافتن شغل جدید انجام نمیشد، یا اگر میشد به روشنی میدانست که اگر هم بدهند بابت چه چیزی به طرف حقوق مورد انتظارش را میدهند .
این مطلب ادامه دارد ( . . . )



