نوشته ها
Notes
شرکت‌های داخلی، به کدام سمت و سو؟

وب سایت رسمی مجتبی طالبی - شرکت‌های داخلی، به کدام سمت و سو؟

در سال قبل و قبل از فرآیند صعود دلار به قیمت بالای ده هزار تومان، دوره‌ای را در شرکت فولاد مبارکه اصفهان برای مسئولین و مدیران بخش فروش ارائه دادم که برای مقدمه‌ی آن چند دقیقه‌ای را تدارک دیده بودم. با مقدمه‌ای که در آن روز به جای چند دقیقه چند ساعت از وقت دوره را گرفت و عملا به موضوع اصلی دوره تبدیل شد. بنابراین به جا دیدم چند جمله‌ای از آن  تحلیل را برای مطالعه و ایجاد فرصت تفکر برای دوستان و فعالان بخش صنایع و خدمات ذکر نمایم:

در خاطرات دوران مرحوم مصدق از ملی شدن صنعت نفت به جمله‌ای از مصدق برخورد کردم که بعد از ماه‌ها تحریم نفت و عدم فروش نفت ایران یکی از وزرا به ایشان گوشزد می‌کند که این روند سیاسی شما منجر به حذف ایران از بازار صادرات نفت می‌گردد و ایشان جواب می‌دهد که”خدا کند آن روز برسد، صادرات این نفت بلای جان اقتصاد ایران است.” از دیدگاه بسیاری باید گفت خوشبختانه و از نظر معدودی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و دوباره با قوت و همتی ده چندان نفت ایران صادر شد بنابراین ایران در جایگاه ویژه‌ای در صادرات نفتی قبل از انقلاب و پس از انقلاب برخوردار شد. آفت صادرات نفت همان و همچنین آفت پول‌های بادآورده که آن مملکت، مردمانش و سیاست‌مدارانش هیچ زحمت و محنتی برای آن نکشید‌ه‌اند داستان پول تو جیبی همان جوانکی است که از پدر می‌گیرد وعمر به عیاشی می‌گذراند و قدر آن را نمی‌داند؛ نه تنها داستان ایران که داستان کویت و قطر و عربستان و… هم همین است. در طول این سالیان پول فراوان و فراوان و فراوان نفتی و تزریق آن به بدنه‌ی کشور باعث فربه شدن صنایع تولیدی و شرکت‌های داخلی ایران و چاقی مفرطی شده که اگرچه زنده است و اگر چه تولید می‌کند و نظر می‌دهد و تمام علایم حیاتی یک انسان زنده را دارد اما به لحاظ چاقی مفرط توان چند ده متر دویدن را در مقایسه با سایر انسان‌ها ندارد. مسئله‌ای که شاید در دید تمام ایرانیان در صنعت وشرکت داخلی خودرو عیان است اما به تجربه‌ی ده ساله‌ی بنده شرکت‌های داخلی و صدها، کارخانه و برند مطرح ایران، همه و همگی دچار آن هستند. این صنایع تولیدی  و شرکت‌های داخلی به لحاظ ناز پروردگی از زمان تولد و داشتن پدر پولداری که با پول نفتی بر تمام کسری‌ها و کاستی‌ها سرپوش گذاشته است حالا دیگر توان رقابت را با تمام صنایع دنیا- در شرایط برابر و عدم برخورداری از پدر پولدار- به‌طور کلی از دست داده و به جرات می‌توان گفت در بهترین حالت ۹۹٪ صنایع تولیدی ایران در مواجهه با دنیای آزاد تجارت، جان به در نمی‌برند، این پسر چاق و فربه صنعت ایران یا توان و عزم آن را ندارد که لاغر اندام گردد و نهایتا خواهد مرد و یا در بهترین حالت اگر چنین عزمی هم داشته باشد بعید است که با این وضع جسمانی در فرآیند لاغری و بازگشت سلامت، زنده بماند.

منتهی خبر خوب قبلی این بود که حتی با پذیرش چنین نظریه‌ای می‌توان به بازار داخلی و بسته بودن مرزهای ایران دلخوش بود که اگر توان رقابت نیست جمعیت پرمصرف ایرانی راه برون رفت از ورشکستگی و نابودی است (مثل همان داستان سی ساله‌ی فروش‌های ایران خودرو و سایپا!) و اما خبر بد فعلی آن است که این پدر پولدار دولت با سرعت غیر قابل باوری به سمت بی‌پولی می‌رود که این اتفاق از دو منظر اتفاق افتاده است اول آنکه با تحریم‌های دائمی و همه جانبه‌ی آمریکا جریان صادرات نفت روز به روز با چالش بزرگتری مواجه است و از حجم ریالی و حجم بشکه‌ای آن و بالتبع آن از پول نفت کاسته می‌شود و دوما امروزه کشورها همچون دهه‌های قبل استعمار نفتی کشورهای نفت خیز را نمی‌پذیرند بنابراین حاضر به پرداخت پول حاصل از فروش سخت کالاهایشان برای نفت نیستند و نفت را فقط در ازای معامله‌ی کالا به کالا می‌خرند تا چرخه‌ی تولیدشان فعال ودر نتیجه بیکاریشان کمترگردد.

پس در چنین شرایطی دیگر خبری از وام‌های کم بهره‌ای که دیگر باز گردانده نمی‌شود و یا انرژی‌های مفتی و یارانه‌های بی ‌حد و حصر دولت پولدار نیست و نه فقط اینکه با چنین شرایطی دلخوش کردن به بازار داخلی هم محل اتکایی نیست بلکه تنها راه عدم انباشت پول‌های نفتی ایران در حساب‌های هند و چین و کره و ژاپن و اروپا، فقط و فقط واردات است. وارداتی که هر از چند گاهی سر از یک جا بیرون می‌آورد و منجر به تجمع‌ها و شعارها و نارضایتی‌ها می‌شود. یک روز سر از واردات میلگرد در می‌آورد و کارخانه‌های ذوب آهن را ورشکست می‌کند و بعد از سرو صدای آن و “فریاد کی بود کی بود من نبودم دولت” سر از فلان محصول کشاورزی در می‌آورد و تکرار و تکرار و تکرار این قضیه…

الغرض آنکه پدر پولدار نفتی دهه‌های قبلی که با بریز وبپاش‌های پولی شرکت‌های داخلی بزرگ می‌ساخت که حتی چشم به صادرات داشتند امروز نه تنها پولی ندارد که خرج ناتوانی شرکت‌های فربه داخلی کند بلکه بخاطر ماندن در کورس صادرات نفت هیچ راهی به‌جز واردات همه جانبه ندارد و عملا خود که روزی با پول‌هایش مانع از رشد و تعالی در رقابت می‌شد امروز هم چاره‌ای جز کمر بستن به واردات و بالتبع آن نابودی تولیدات داخلی ندارد.

در چنین شرایطی است که شرکت‌های داخلی باید با تمام توان و تلاش شبانه‌روزی نسبت به ساختارسازی هزینه و درآمد و آموزش ‌پذیری الگوهای جهانی و آموزش پرسنل و منابع انسانی همت گمارند و به این عمل نه به عنوان تعالی، بلکه به عنوان دست و پا زدن شناگری فرد افتاده در وسط اقیانوس برای رسیدن به ساحلی نگاه کنند که اگر به بهترین نحو هم انجام شود شانس بسیار بسیار کمی برای نجات از جنگ و رقابت اقتصادی و برندها و کمپانی‌ها در عرصه‌ی رقابت جهانی دارد.